از این میان 19.7 درصد انگلیسی، 17.4 درصد آلمانی، 15.2 درصد هلندی، 11.8 درصد بلژیکی و لوکزامبورگی و 9.5 درصد ایتالیایی گزارش شدهاند. با کمی دقت متوجه میشویم که حدود 70 درصد گردشگرانی که به فرانسه سفر کردند از کشورهای همسایه بودند.
موضوع این است که با توجه به آمارها، بیشتر گردشگرانی که به یک مقصد سفر میکنند، از مکانهای مجاور و همسایه مقصد هستند. این مطلب برای بیشتر مقاصد گردشگری صدق میکند.
با توجه به این مقدمه، در این نوشتار قصد داریم حوزه فرهنگی ایران را به همراه شاخصههای آن تعریف و آن را بهعنوان یک مقصد و یک بسته مناسب گردشگری به مخاطبان عرضه کنیم.
ما از سرزمینی سخن میگوییم که محدودهای فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران را در بر میگیرد. این سرزمین شامل فلات ایران است، خراسان بزرگ را در خود جای داده، بخش وسیعی از جاده ابریشم از آن میگذرد، چهار راه اتصال تمدنهای شرق و غرب محسوب میشود، مردمش تاریخ مشابهی را پشت سرگذاشتهاند، دین مشترکی دارند، مراسم نوروز را اجرا میکنند و خیلیهایشان یا به زبان فارسی سخن میگویند یا با این زبان ریشه مشترکی دارند. دانشمندان، متفکران، فیلسوفان، ادبا و عرفای بزرگی در آن ظهور کردهاند و در نتیجه، فرهنگ مشترکی در جای جای آن برقرار است.
هرودوت از این سرزمین مینویسد و گزنفون دشتها و کوههایش را میپیماید و اسکندر از دوردست به طمعش میآید و شیهوانگتی از چین و چاندرا گوپتا مایوریا از هند در تمنای کشف رمز موفقیت زمامدارانش بر میآیند و هر که قصد جهانگشایی دارد، کمی از شهد شیرینش میچشد. چراکه سخن از سرزمین افسون و افسانه است. سخن از قصر پادشاه و گنبد طلا و گوهر شب چراغ و لباس زربفت و قالی جادویی و شاهزاده عاشق و بهشت رؤیایی و نوای موسیقی و سرمستی وصال و غول بیابان و پری مسلمان و غمزه نرگس و ساعت سعد و سوگلی باغ است.
تمایل مقاومت ناپذیر کشف این سرزمین سحرانگیز، بسیاری از کسان از هر جای جهان را واداشت تا خود را به آب و آتش بزنند و ایران افسانهای را دریابند.
آنها در کسوت بازرگان و نظامی و جهانگرد و دانشمند و جغرافیدان آمدند و دانستند و ارتباط برقرار کردند و با مباهات فراوان به ملکه الیزابت گفتند کدام یک از سلاطین پیش از علیاحضرت توانسته است با امپراطور ایران ارتباط برقرار سازد.
اما هنگامی که تپههای باستانی اسرار خود را فاش کردند، این سرزمین دیگر لباس سحر و افسون را به در آورد و همه دنیا را با هنر و تمدن دیرین دیگری آشنا کرد. در این سرزمین جدید زندگی دیگر صورت تخیل نداشت و حالت جدی و واقعی به خود گرفت.
عجیب است که این دیار با آن که از عهد قدیم تا کنون پابرجاست و زندگی و تمدن در آن یکسره در جریان است، تا به این حد حتی تا به امروز برای جهانیان ناآشناست.
بد نیست نظری به تعدادی از پایتختهای ایران در طول تاریخ بیندازیم: هگمتانه، پاسارگاد، شوش، بابل، تیسفون، صددروازه(دامغان)، ری، نسا، مرو، فیروزآباد، بیشاپور، جندی شاپور، تخت سلیمان، دمشق، بغداد، زرنگ، غزنه، جرجان، سمرقند، بخارا، خوارزم، اورگنج، هرات، مشهد، مراغه، تبریز، اردبیل، قزوین، اصفهان، شیراز و تهران.
با توجه به موقعیت جغرافیایی این شهرها و گستردگی سرزمینی که در بر میگیرند (غزنه شرقیترین، تیسفون غربیترین، اورگنج شمالیترین، شیراز جنوبیترین پایتختها) و همچنین با اثری که یک شهر به هنگامی که پایتخت است بر سایر شهرهای اطراف میگذارد، متوجه میشویم که با چه قلمروی وسیع فرهنگی روبهرو هستیم.
از طرف دیگر وجود امپراطورهای یکپارچه هخامنشی و ساسانی و صفوی از یک سو و وقوع رویدادهای سیاسی حمله اسکندر و اعراب و مغولان از سوی دیگر در قلمرو اشاره شده مفاهیمی را به وجود آورد که عمیقا در اسطوره، دین، باور، سبک زندگی، خط، زبان، هنر و معماری مردمان این سرزمین پهناور نفوذ کرد.
ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان، بحرین، عراق، سوریه، ترکیه، ارمنستان، آذربایجان، گرجستان و ایران کشورهایی هستند که ما از آنها سخن میگوییم. هر کدام از آنها هر چند که مرز سیاسی خاص خود را دارند و امروزه راه مستقلی را در پیش گرفتهاند، اما هنوز هم گوشهای نسبتا وسیع از فرهنگ، هنر، آداب و اعتقاد مشترکی را در خود جای دادهاند. کافی است به اشعار مولانا یا شاهنامه فردوسی رجوع کنید تا شهرهای همین منطقهای که مدنظر قرار دادهایم را در اندیشه این دو اندیشمند بیابید.
از طرفی، مقاصد گردشگری به مناطق و نواحی و حوزههای متفاوت تقسیم بندی میشوند. بهنظر میرسد، این سرزمین (حوزه فرهنگی ایران) را نیز میتوان بهعنوان یک حوزه گردشگری تعریف کرد و از آثار مثبت آن بهره برد.
همانطور که گردشگری بعد از جنگ جهانی دوم باعث از بین رفتن کدورتها در میان اروپاییان شد و دیگر در کتابهای درسی آنها خبری از تجاوزات آلمانها دیده نمیشود و آن خاطرهها آهسته آهسته در حال محو شدن است، میتوانیم امیدوار باشیم که مشکلات اندک برخی از کشورهای منطقه مورد بحث ما نیز با رونق گردشگری و همکاریهای فرهنگی از این قبیل، حل و فصل شود. گردشگری در این منطقه قادر است مناسبات سیاسی و اقتصادی را بهبود بخشد و سوءظنها را به حسنظن تبدیل کند.
تور اپراتورها میتوانند علاوه بر فروش بستههای مربوط به کشور خودشان، به معرفی منطقه بپردازند و برایش تور طراحی کنند و مشتریان بیشتری را به این وسیله جلب کنند.
شاید کمی دور از ذهن بهنظر برسد اما بد نیست که سیاستمداران به لغو روادید در میان این کشورها بیندیشند و راهکارهای آن را مورد بررسی قرار دهند. یکی از روشهای مناسب برای حفظ تمدن و فرهنگ شرقی در مقابل فرهنگ غربی و با وجود جهانیشدن، اصالت را حفظ کردن، همین راه تفاهم منطقهای است.
وقتی به انواع تورهایی که با هماهنگی در میان کشورهای منطقه میتوان برگزار کرد فکر میکنیم، بسیار وسوسهانگیز است: برگزاری تور از بلخ تا قونیه، حرکت در مسیر جاده ابریشم با آن نوستالژی باشکوهش، گام زدن در سرزمین اقوام کهن، آشنایی با بناها و مردم خراسان بزرگ که مهد امپراطوریهای وسیع و خاستگاه پرورش بزرگانی همچون خوارزمی، بیرونی، فارابی، بلعمی، دقیقی، فردوسی، بوزجانی، ابن سینا، ناصرخسرو، رودکی، عنصری، فرخی، منوچهری، بلخی، بایزید، بوسعید، خرقانی، عطار و... بسیار شگفت انگیز است.
در این سرزمین میتوان کویر را درنوردید، کوهها را فتح کرد، بر سر مزار عرفا و شعرا گل گذاشت، مسیرهای جهانگشایی جهانگیران را پیمود، فستیوالها و جشنهای بیشماری را تماشا کرد، سیر تحول هنر و معماری را درک کرد، با عشایر همراه شد و...
حتی میتوان بهعنوان پیشنهاد به این موضوع اندیشید که میتوان یک موزه با مضامین مشترک از کشورهای منطقه در هر کشوری ایجاد کرد و نام یکسانی برایشان انتخاب و گونهای از موزههای زنجیرهای را ایجاد کرد. میتوان گونههای بسیاری از فرهنگ منطقه را بهعنوان میراث ناملموس مشترک در یونسکو به ثبت رساند.
بیگمان اجرای طرحهایی که ذکر شد به سادگی امکان ندارد اما این موضوع باعث نمیشود که از بیان دیدگاهها و ایدههای جدید دور بمانیم و منتظر باشیم تا دیگران برای ما تصمیم بگیرند.